گنجور

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۲) حکایت مرد نمازی و مسجد و سگ

 

دلش بر آتش حجلت چنان سوخت

که از آه دلش کام و زبان سوخت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

دل از زخم غلامش آنچنان سوخت

که در یک چشم زخمش نیز جان سوخت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۹ - رفتن خسرو به طبیبی بر بالین گلرخ

 

چو او پر سوخت دل در برازان سوخت

کدامین دل چه می‌گویم که جان سوخت

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

مرا درد فراق از بسکه جان سوخت

ازان تف مردمم در دیدگان سوخت

عطار
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰

 

آزاد بلبلی که بدام بلا نسوخت

ترک هوس گرفت وز باد هوا نسوخت

پروانه یی که بر سر شمعی بمهر گشت

بیرون نشد ز دایره ی شوق تا نسوخت

یک ره دلم در انجمن آتشین رخان

[...]

بابافغانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

از شعله آه من جهان سوخت

تنها نه زمین که آسمان سوخت

این آتش و آب دیده و دل

هم وهم بشست و هم گمان سوخت

کی سوز دلم نهان بماند

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

غمت بر تابه ی عشقم چنان سوخت

که زین سودا نه دل تنها که جان سوخت

جدائی در جوانی ساخت پیرم

بهارم سال ها پیش از خزان سوخت

مرا دل خواست تا سوزد به کیفر

[...]

صفایی جندقی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی الامام ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام » شمارهٔ ۳ - فی رثاء ابی محمد الحسن المجتبی علیه السلام

 

هرگز دلی ز غم چه دل مجتبی نسوخت

ور سوخت ز اجنبی دگر از آشنا نسوخت

هر گلشنی که سوخت ز باد سموم سوخت

از باد نوبهار و نسیم صبا نسوخت

چندان دلش ز سرزنش دوستان گداخت

[...]

غروی اصفهانی