گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش چهاردهم » بخش ۱ - المقاله الرابع عشر

 

زنی صد گونه میتین گران سنگ

که تا یک جو برون آری از آن سنگ

عطار
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

آتش و آبست و لعل و سیم و زر در جان سنگ

جوهری بشناسد ایدل گوهر پنهان سنگ

سنگ چون در فطرت خود قابل دیدار بود

نقد جان را بر محک زد این بود بنیان سنگ

خانه ی دارد خدا از سنگ بر روی زمین

[...]

کوهی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۷

 

همچو آتش داردم ایام در زندان سنگ

می توان گفتن ز جان سختی تنم را کان سنگ

چون لب جو سخت گیرد کار هرکس را جهان

از برای آب خوردن بایدش دندان سنگ

از نصیحت چند اصلاح دل سختش کنم

[...]

سلیم تهرانی