×
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۲ - جواب نامه نوشتن فرانک به شهریار گوید
ورا گر برخ زلف چوکان زده
برخ خال من گوی میدان زده
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۰ - مقالت شانزدهم در چابکروی
دِه نه و دروازه دهقان زده
مُلک نه و تخت سلیمان زده
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۱۵ - در سوخت و کشتن اهل خلاف درویشی را بجهة ذکر حدیث الولایة افضل من النبوة
حق ترا قفلی عجب بر جان زده
راه دینت بیشکی شیطان زده
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۳۱ - دیدن سام، قلواد و رفتن از عقب او
دلش دست در دامن جان زده
غمش چنگ در زلف جانان زده
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱
ای نوبت جمال تو در ملک جان زده
حسن رخ تو گوی «لمن » در جهان زده
خورشید خورده جرعه جام جمال تو
خود را چو مست بر در و دیوار از آن زده
ماه دو هفته تا سحر از مهر طلعتت
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵
ای کوس کبریای تو در لامکان زده
وی آتش هوای تو در ملک جان زده
عشقت بغیرت آمده و قهرمان شده
آتش میان خرمن صاحبدلان زده
حیران شد از لوامع اشراق آن جمال
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۲ - حکایت آن خاد که گوش بر افسانه غوک نهاد و نقد را به امید نسیه از دست بداد
منم همچو آن خاد حرمان زده
ره خرمی بر دل و جان زده
کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
سلطان عشق خیمه چو در لامکان زده
یک جلوه در جهان مکین و مکان زده
یک لمعه از لوامع خورشید روی او
بر ماه و بر ستاره و بر آسمان زده
تا برده باد بوی گل روی او به باغ
[...]