گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۳

 

روزی که من بداغ غمت از جهان روم

بد مهرم ار ز کوی تو سوی جنان روم

در چشم من چو خار نماید گل چمن

بی تو ز بوستان بسوی دوستان روم

در هر طرف گلی است هوا جوی بلبلی

[...]

حسین خوارزمی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۶

 

می ده که بی غبار غمی از جهان روم

آلوده دل مباد کزین خاکدان روم

خلق جهان بگریه من خنده گر زنند

طوفان شود ز گریه گهی کز جهان روم

تا زنده ام چو شمع ندانند قدر من

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۶

 

روز آخر کز جهان با دیده گریان روم

گر نباشد در دلم مهر تو بی ایمان روم

دامن از گلهای خون دل نشویم زان مرا

دامنی پر گل بود روزی کزین بستان روم

بسکه بیحد دود دل در خانه ام فانوس وار

[...]

اهلی شیرازی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۱

 

معنی کناره گیرد اگر از میان روم

خالی شود جهان چو برون از جهان روم

درکاروان شوق کسی بی دلیل نیست

دنبال بوی گل سحر از گلستان روم

پیش ره مرا نتواندکسی گرفت

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۳

 

من ز جا از سخن جنت مأوا نروم

از سر کوی بتان گر روم از جا نروم

جلوه اش بیشتر از رفتن من برد از جا

خود به خود از پی آن سرو خودآرا نروم

لاله ام لاله به خون جگر خود سازم

[...]

سعیدا