گنجور

 
حسین خوارزمی

روزی که من بداغ غمت از جهان روم

بد مهرم ار ز کوی تو سوی جنان روم

در چشم من چو خار نماید گل چمن

بی تو ز بوستان بسوی دوستان روم

در هر طرف گلی است هوا جوی بلبلی

من بلبلی نیم که بهر گلستان روم

از تو حجاب من همگی از من است و بس

برخیزد این حجاب چو من از میان روم

جانم نشانه ساز و در او تیر غم نشان

باشد بدین نشانه بر بی نشان روم

من مرغ عالم ملکوتم عجب مدار

با بال عشق گر بسوی آسمان روم

بگشا حسین پای دل و جان ز قید تن

تا من شبی بجانب آن جان جان روم

 
 
 
اهلی شیرازی

می ده که بی غبار غمی از جهان روم

آلوده دل مباد کزین خاکدان روم

خلق جهان بگریه من خنده گر زنند

طوفان شود ز گریه گهی کز جهان روم

تا زنده ام چو شمع ندانند قدر من

[...]

حزین لاهیجی

معنی کناره گیرد اگر از میان روم

خالی شود جهان چو برون از جهان روم

درکاروان شوق کسی بی دلیل نیست

دنبال بوی گل سحر از گلستان روم

پیش ره مرا نتواندکسی گرفت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه