گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱۴

 

عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران

ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران

ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو

بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران

گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۲۸

 

عشق آتشم در جان زد و جانان ازان دیگران

ما را جگر بریان شد و او میهمان دیگران

ای مرغ جان، زین ناله بس، چون نیست جانان ز آن تو

بیهوده افغان می کنی در بوستان دیگران

گه نقد جان لب را دهم، گه مایه دل دیده را

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶ - در طور مخدوم

 

من هلاک از هجر و آن مه دلستان دیگران

زنده بودن کی توان ممکن به جان دیگران

حال خود را کی بود خود عرضه دارم زان که هست

اعتمادم بیش بر شرح و بیان دیگران

باشدم صد گونه تهمت وه که رنجورند خلق

[...]

امیرعلیشیر نوایی