گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

من هلاک از هجر و آن مه دلستان دیگران

زنده بودن کی توان ممکن به جان دیگران

حال خود را کی بود خود عرضه دارم زان که هست

اعتمادم بیش بر شرح و بیان دیگران

باشدم صد گونه تهمت وه که رنجورند خلق

از زبان خویشتن من از زبان دیگران

آزمون دیگران را تیغ بیدادم زنی

دیگر سوزی ز بهر امتحان دیگران

دیگران مقبول و من مردود کز قسم ازل

محنت آمد زان من عشرت ازان دیگران

دیگران را وصل و من جویای قد و عارضش

عشق سرو و گلم از بوستان دیگران

کام جان یابد ز وصلت دیگران فانی نکوست

گر برون آیی پی قتل از میان دیگران

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode