گنجور

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی

که اعتبار ندارد تنی ز جان خالی

همای عشق تو را هست آشیان دل من

مباد سایه آن مرغ از آشیان خالی

در آن جهان نبود مایه هیچ جانی را

[...]

همام تبریزی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۶

 

مباد دل ز هوای تو یک زمان خالی

که بی هوای تو دل تن بود ز جان خالی

همای عشق ترا هست آشیانه دلم

مباد سایهٔ این مرغ از آشیان خالی

ز روی تو ز زمین تا بآسمان پر نور

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۷

 

ایا بدور تو از مثل تو جهان خالی

کدام دور ز تو بود یک زمان خالی

تو در میان نه و ذکر تو در میان همه

تو در مکان نه و نبود ز تو مکان خالی

زبان که نیست بذکر تو در دهان گردان

[...]

سیف فرغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۷۶

 

ز جویای سخن گر این چنین گردد جهان خالی

ز مرغان سخنگو هم شود هندوستان خالی

به قدر درد اگر می ساختم دل از فغان خالی

جگرگاه زمین می شد، ز خواب آلودگان خالی

درشتی ها بود در پرده نرمی های گردون را

[...]

صائب تبریزی