گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

مرا شربت غم هجران تو بس

مفرح درد بی درمان تو بس

عطار
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۶

 

خسته را فاتحه‌ای از لب خندان تو بس

تشنه را مژده‌ای از چشمه حیوان تو بس

بهر در شور شر افتادن سودازدگان

هر سحر شورشی از زلف پریشان تو بس

ما ننالیم که حسن تو به ما کام نداد

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۳

 

حجت شور قیامت لب خندان تو بس

هم نبرد صف محشر صف مژگان تو بس

قبله زنده دلان غنچه خندان تو بس

زمزم سوختگان چاه زنخدان تو بس

گر همه روی زمین لشکر ایمان گیرد

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۹

 

شب سودازدگان زلف پریشان تو بس

صبح صادق نفسان چاک گریبان تو بس

زمزم از حاجی و سرچشمه حیوان از خضر

لب ما جرعه کش از چاه زنخدان تو بس

حسرتی در دلم از بال و پر افشانی نیست

[...]

حزین لاهیجی