همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱
عاشقی چیست به جان بندهٔ جانان بودن
گر لبش جان طلبد دادن و خندان بودن
سوی زلفش نظری کردن و دیدن رویش
گاه کافر شدن و گاه مسلمان بودن
هست در چشمه خورشید ز رویت اثری
[...]
همام تبریزی » مثنویات » شمارهٔ ۸ - در ستایش علمی که بدان مستفیذ می توان شد
تا به کی ساکن جهان بودن
بی خبر از جهان جان بودن
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۶
سخت کاریست ریاضتکشِ هجران بودن
خونِ دل خوردن و دور از برِ جانان بودن
نه خلیلیم و نه ایّوب پس آخر تا چند
صابری کردن و بر آتشِ سوزان بودن
ای که با وصلِ تو پیوند گرفتم جاوید
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹۴
چنین که بی تو زمان نمی توان بودن
نه مردمی بود از چشم ما نهان بودن
دمی به سوی من آی، ار چه عیب شاهان است
به کنج محنت درویش میهمان بودن
ز دیده گوهر و در بر درت فشانم، از آنک
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
ای قاعده زلفت آشوب جهان بودن
وی رسم لب لعلت آسایش جان بودن
در باغ چو بخرامی جانم بهوس خواهد
در پای سهی سروت چون آب روان بودن
از بهر شکار لد گشتست ترا آئین
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۳
با سر زلف تو صعبست مسلمان بودن
با رخت خود نتوان بسته ایمان بودن
من چو اندر سر گیسوی تو بستم دل خویش
پس مرا چاره نباشد زپریشان بودن
گل چو اندام تو می خواست که باشد بنگر
[...]
غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴
هر چند توان بی سر و سامان بودن
بازیچه خوی زشت نتوان بودن
بالله که ز دشنه بر جگر سخت ترست
از کرده خویشتن پشیمان بودن
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱
بنده را سر بر آستان بودن
بهتر از پا بر آسمان بودن
نفسی در رضای حضرت حق
بهتر از عمر جاودان بودن
گه چو زنجیر سر بحلقه در
[...]