×
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵
خرّم آن روز که از خطّهٔ کرمان بروم
دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم
با چنین درد ندانم که چه درمان سازم
مگر این کز پی آن مایهٔ درمان بروم
من که در مصر چو یعقوب عزیزم دارند
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹
خُرَّم آن روز کز این منزلِ ویران بروم
راحتِ جان طلبم و از پِیِ جانان بروم
گرچه دانم که به جایی نَبَرد راه غریب
من به بویِ سرِ آن زلفِ پریشان بروم
دلم از وحشتِ زندانِ سِکَندَر بگرفت
[...]
ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علل ترس از مرگ
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم از پی جانان بروم
به هوای لب او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۱۰۶ - همت خضر
نذر کردم گر از این کشور ویران بروم
تا در پیر مغان شاد و غزلخوان بروم
دل به تنگ آمدم از همدمی مردم هند
خوش به هم صحبتی مردم ایران بروم
هند زندان و من اینجا شده ام زندانی
[...]