گنجور

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

والله که به بی‌باکی، ناموسِ جهان بردی

حقا که به چالاکی، آرامِ روان بردی

آورد بر این زلفت، چون کان می گردون

رو، رو که بدان چوگان گوی از همگان بردی

جان بود که می‌گفتم بند سر زلفینش

[...]

۹ بیت
اثیر اخسیکتی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۶

 

درد عشقش اگر به جان بردی

گوی دولت ز همگنان بردی

گر خریدی غمش به هر دو جهان

سود و سرمایهٔ جهان بردی

جرعهٔ دُرد درد اگر خوردی

[...]

۷ بیت
شاه نعمت‌الله ولی