×
وطواط » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در مدح اتسز خوارزمشاه
هرچه جز معشوق و می از آن کران باید گرفت
با غم جانان سبک رطل گران باید گرفت
تو جوانی، ای نگار و بادهٔ پیرم دهی
بادهٔ پیر از کف یار جوان باید گرفت
گر بود در بوستان یک لذت باده هزار
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۰
گر وصال یار خواهی ترک جان باید گرفت
عشق اگر داری طریق عاشقان باید گرفت
در خرابات مغان مستیم و جام می به دست
ذوق ما می بایدت راه مغان باید گرفت
ترک سرمستست عشقش غارت جان می کند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۸۶
حیف خود با آه گرم از آسمان باید گرفت
آتشی تا هست زور این کمان باید گرفت
از سخن بسیار گفتن، می شود کوته حیات
توسن عمر سبکرو را عنان باید گرفت
آبهای تیره روشن می شود ز استادگی
[...]
رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۴۰ - نغمه فتح
ای دلیران تیغ خونبار از میان باید گرفت
انتقام خون آذربایجان باید گرفت
خصم اگر بر آسمان یابد گذر مریخوار
ره چو مهر تیغزن، بر آسمان باید گرفت
روبهان از بیم جان رفتند در سوراخها
[...]