×
حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ - و له ایضا
ترک سرمست تو خون دل ما میریزد
بیگنه خون دل خسته چرا میریزد
مردم دیدهٔ دریا دل گوهر پاشم
هرچه دارد همه در پای شما میریزد
تا صبا میزند از چین سر زلف تو دم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۱
عشق در پای گلی رنگ وفا میریزد
فرصتش باد که بسیار به جا میریزد
زان سفر کرده بستان خبری هست که گل
زر خود را همه در پای صبا میریزد
می چنان دشمن شرم است که گر سایه تاک
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱۲
زین سعادت که ز بال و پر ما میریزد
استخوانبندی اقبال هما میریزد
به سبکدستی من نیست درین بزم کسی
اول از ناخن من رنگ حنا میریزد
خار صحرای جنون میبردش دست به دست
[...]