رضیالدین آرتیمانی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴
دست شوقی با گریبان آشنا میخواستیم
جامهٔ جان در غم عشقی فنا میخواستیم
دیده گریان، سینه سوزان، دل تپان، جان مضطرب
شکر للّه یافتیم آنچ از خدا میخواستیم
خود عیان بود آنچه میجستیم او را در نهان
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۳
کی مسیحا داشت در بار آنچه ما میخواستیم
عافیت بودش متاع و ما بلا میخواستیم
اشک ریزان تا در دارالشفا رفتیم دوش
نی دوای درد درد بیدوا میخواستیم
برد موسی بهر آمین گفتنم همره به طور
[...]
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳
بر سر کوی تو روزی چند جا میخواستیم
از فلک یک حاجت خود را روا میخواستیم
باد بیرون میبرد از گلستان گل را مگر
شد نصیب گلستان آن گل که ما میخواستیم
دیر میآرد به مشتاقان نسیم پیرهن
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶
تا توان از باغ وصلش صد گل یکدست چید
هر دو دستش را گرفتار حنا می خواستیم
خواستیم آسودگی، لیکن خدا هرگز نخواست
گر خدا می خواست، ما هم از خدا می خواستیم
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱
دیده را در عشق ازین به، مبتلا میخواستیم
گریه میکردیم و طوفان از خدا میخواستیم
وصل میجستیم و مطلب حسرت دیدار بود
عشق میگفتیم و درد بیدوا میخواستیم
شکر نعمت کس نمیداند چو ما، کز تیغ تو
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۸
عمرها ما از خدا درد ترا میخواستیم
آفت جان و دل خود از خدا میخواستیم
کام دل عمری ز چشمانت طلب کردیم حیف
سادهلوحی بین ز بیماران دوا میخواستیم
آسمان پردیر میجنبد پی تدبیر کار
[...]