گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

آنی که از تو حرف جفا می توان شنید

دردت کشم که نام دوا می توان شنید

قدت بلند باد که بر نخل حسن تست

آن گل کزو نسیم وفا می توان شنید

بگشای لب که هر چه تو گویی چنان کنم

[...]

بابافغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲۵

 

از زیر خاک ناله ما می‌توان شنید

بیرون باغ نیز نوا می‌توان شنید

برگ خزان رسیده بود ترجمان باغ

از رنگ چهره حال مرا می‌توان شنید

باور که می‌کند که ازان چشم سرمه دار

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴

 

تا کی ز غیر حرف وفا می‌توان شنید

یک لحظه هم شکایت ما می‌توان شنید

بوی کباب شرح غم سوختن کند

درد دلم ز باد صبا می‌توان شنید

ناموس حسن می‌رود از یک نگه به باد

[...]

فیاض لاهیجی