گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳۱

 

اگر زمین و فلک را پر از سلام کنیم

وگر سگان تو را فرش سیم خام کنیم

وگر همای تو را هر سحر که می آید

ز جان و دیده و دل حلقه‌های دام کنیم

وگر هزار دل پاک را به هر سر راه

[...]

مولانا
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶١٧

 

صاحبا گر چنین همی شاید

که بهر یک مهت سلام کنیم

ما چه حاضر چه غائب از در تو

هم برین قصه را تمام کنیم

کز تو پرسیم و تو جواب دهی

[...]

ابن یمین
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

کو خم که ز نعل واژگون جام کنیم

صد دریا را جرعه یک کام کنیم

مغرب جوییم و رو به مشرق برویم

چون صبح دمد تصور شام کنیم

فصیحی هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۲۴

 

کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم؟

به راه دام تو در خاک چند دام کنیم؟

سپهر تیغ مکافات بر کف استاده است

چه لازم است که ما فکر انتقام کنیم؟

اگر چه پختگیی نیست کارفرما را

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵۷

 

کام اگر حاصل از آن لعل می آشام کنیم

خاک درکاسه ی بی مهری ایام کنیم

ای خوش آن توبه که از پنبه ی مینای شراب

تار و پود کفن و جامه ی احرام کنیم

یار بی رحم و فغان بی اثر، اقبال زبون

[...]

حزین لاهیجی