اگر زمین و فلک را پر از سلام کنیم
وگر سگان تو را فرش سیم خام کنیم
وگر همای تو را هر سحر که می آید
ز جان و دیده و دل حلقههای دام کنیم
وگر هزار دل پاک را به هر سر راه
به دست نامه پرخون به تو پیام کنیم
وگر چو نقره و زر پاک و خالص از پی تو
میان آتش تو منزل و مقام کنیم
به ذات پاک منزه که بعد این همه کار
به هر طرف نگرانیم تا کدام کنیم
قرار عاقبت کار هم بر این افتاد
که خویش را همه حیران و خیره نام کنیم
و آنگهی که رسد بادههای حیرانان
ز شیشه خانه دل صد هزار جام کنیم
چو سیمبر به صفا تنگمان به بر گیرد
فلک که کره تند است ماش رام کنیم
چو مغز روح از آن بادهها به جوش آید
چهار حد جهان را به تک دو گام کنیم
ز شمس تبریز انگشتری چو بستانیم
هزار خسرو تمغاج را غلام کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کمند زلف ترا چون به خویش رام کنیم؟
به راه دام تو در خاک چند دام کنیم؟
سپهر تیغ مکافات بر کف استاده است
چه لازم است که ما فکر انتقام کنیم؟
اگر چه پختگیی نیست کارفرما را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.