عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹
ای دوست بیا، که بی تو آرامم نیست
در بزم طرب بیتو می و جامم نیست
کام دل و آرزوی من دیدن توست
جز دیدن روی تو دگر کامم نیست
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰
خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست؟
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست؟
خالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشد؟
سر مویی به غلط در همه اندامم نیست
میل آن دانهٔ خالم نظری بیش نبود
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷
چه کنم در شب هجران تو آرامم نیست
یک نظر بر رخ جان بخش دلارامم نیست
با همه درد که در آتش دل سوخته ام
آرزوی و هوس صحبت هر خامم نیست
گرچه مانند صراحی شده خون در جگرم
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶
بی روی تو ای نگار آرامم نیست
وز لعل لبان تو دمی کامم نیست
جانم به لب آمد از خمار شب هجر
مشکل که شراب هجر در جامم نیست
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵۷
زبان ساختگیهای خاص و عامم نیست
غنیمت است که یک ربط در کلامم نیست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۶۹ - غالب خوزی قُدِّسَ سِرُّه
بی تو نفسی قرار و آرامم نیست
بی نام تو ذات و صفت و نامم نیست
بی چاشنی تو در جهان کامم نیست
بی روی تو صبح و موی تو شامم نیست
نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
ز غمت خون دلی نیست که در جامم نیست
دور غم شاد اگر دور فلک رامم نیست
در فراق لب شیرین تو ای چشمهٔ نوش
به لبت تلخی زهری نه که در کامم نیست
بیتو شامی اگر ای وصل به صبح آوردم
[...]
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵
تا شدم شیفته زلف تو آرامم نیست
همچو آغاز غمت شادی انجامم نیست
دلم آن گونه به دام تو هوس کرد که هیچ،
حلقه ای خوبتر از حلقه اندامم نیست
من که در آتش سودای غمت پخته شدم،
[...]