×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۲
چون قلم مد حیات من به قیل وقال رفت
هستی بی مغز من در وصف خط وخال رفت
حلقه دیگر به زنجیر جنون من فزود
ساق سیمین تو تا در هاله خلخال رفت
بال و پر در بزم وحدت پرده بیگانگی است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲
هر عاشق از رهی به حریم وصال رفت
مجنون پی سیاهی چشم غزال رفت
چشم و دهان یار تلافی کند مگر
عمر عزیز را که به خواب و خیال رفت
خالش به خط سپرد دل خون گرفته را
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۴
دل ماند بیحس و غمت افشانده بال رفت
این ناوک وفا همه جا پوستمال رفت
خلقی ازین بساط به وهم گذشتگی
بینقش پا چو قافلهٔ ماه و سال رفت
زین دشت گرد ناقهٔ دیگر نشد بلند
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۰ - در تهنیت عید صیام و تبریک مقرب الخاقان حسینقلی خان سعدالملک
در رمضان ای پسر ز چهرت اقبال رفت
ز طرهات تاب شد ز خال تو حال رفت
ولی نه تنها به تو بر این منوال رفت
به من هم ایام صوم ماهی چون سال رفت
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۸ - حکایت درین معنی که مسئلهٔ نفی خودی از مخترعات اقوام مغلوبهٔ بنی نوع انسان است که به این طریق مخفی اخلاق اقوام غالبه را ضعیف میسازند
اقتدار و عزم و استقلال رفت
اعتبار و عزت و اقبال رفت
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۳۳ - پایمال آز
فیل را آن مور از دنبال رفت
هر که رفت از ره، بدین منوال رفت