گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۲

 

شب هجرانت، ای دلبر، شب یلداست پنداری

رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری

قدم بالای چون سرو تو خم کردست و این مشکل

که بالای تو گر گوید: نکردم، راست پنداری

دمی نزدیک مهجوران نیایی هیچ و ننشینی

[...]

اوحدی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷

 

نمی پرسی ز غمناکان، دلت شاد است پنداری؟!

ز فکر بیدلانت، خاطر آزاد است پنداری

چنان ترسیده چشمم از گرفتاری درین گلشن

که شاخ گل بچشم دست صیاد است پنداری

نشد از خنده ی خسرو، تسلی خاطر شیرین؛

[...]

آذر بیگدلی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۰

 

نفس را بر در این خانه صد غوغاست پنداری

دلی دارم که سرکار تمناهاست پنداری

حباب از فرق عشاق ست و موج از تیغ خوبانش

شهادتگاه ارباب وفا دریاست پنداری

به گوشم می رسد از دور آواز درا امشب

[...]

غالب دهلوی