×
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵
چه فتنه در دل آن عشوه ساز می گذرد؟
که گرم روی بر اهل نیاز می گذرد
دراین غمم که مبادا بگیرمش به ضمیر
چو حرف اهل دل امتیاز می گذرد
به دل گذشتی و با آن که عمرها بگذشت
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶۵
ترا چه غم که شب ما دراز میگذرد؟
که روزگار تو در خواب ناز میگذرد
غرض ز سنگدلی داغ کردن شهداست
به لالهزار اگر آن سرو ناز میگذرد
نیازمندی از او همچو ناز میبارد
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۸
کسی که در دل خود از نیاز میگذرد
ز خاطر که به عمر دراز میگذرد
هلاک توبه پشیمان دلی که هر ساعت
گذشته از سر بیداد و باز میگذرد
اجل که جوهر شمشیر ناز میداند
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۷
دل کسی که به این ترکتاز می گذرد
چگونه از سر دعوی باز می گذرد