گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۶

 

هر دم از بزم طرب آن دلنواز آید برون

چون مرا بیند رود از ناز و باز آید برون

چون برون آید بقصد کشتنم آن سرو ناز

جان باستقبال او با صد نیاز آید برون

خوشدلم از سنگ بیدادش که لطف و رحمتست

[...]

بابافغانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴

 

گر به طوف خاکم آن عاشق نواز آید برون

از سر خاکم به جای سبزه ناز آید برون

رفت سوی خانه خود یار و من تا روز حشر

می نشینم بر امید آنکه باز آید برون

کار خوردان از بزرگان زود می گیرد رواج

[...]

سیدای نسفی
 

اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۷۳ - خضر وقت از خلوت دشت حجاز آید برون

 

خضر وقت از خلوت دشت حجاز آید برون

کاروان زین وادی دور و دراز آید برون

من به سیمای غلامان فر سلطان دیده ام

شعلهٔ محمود از خاک ایاز آید برون

عمر ها در کعبه و بتخانه می نالد حیات

[...]

اقبال لاهوری