گنجور

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

هر کرا در دل بود بازار یار

عمر و جان و دل کند در کار یار

خاصه آن بی دل که چون من یک زمان

بر زمین نشکیبد از دیدار یار

کبک را بین تا چگونه شد خجل

[...]

سنایی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰

 

زین پیش داشت یار غم کار و بار یار

آخر فرو گذاشت به یکبار کار یار

عمری گذشت تا سخنم را به هیچ وجه

در خود نداد ره، دهن تنگ بار یار

چندانکه می‌روم ز پی یار جز غبار

[...]

سلمان ساوجی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » مثنوی پیک صبا

 

بوسه ای زن بر در و دیوار یار

عطر سازی کن تو در گلزار یار

وفایی مهابادی