گنجور

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳

 

من که هر لحظه زار می‌گریم

از غم روزگار می‌گریم

دلبری بود در کنار مرا

کرد از من کنار، می‌گریم

از غم غمگسار می‌نالم

[...]

عراقی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۵

 

همیشه در فراقت با دل افگار می گریم

غمت را اندکی می گویم و بسیار می گریم

شبی کاندر حریمت ره نمی یابم به صد زاری

به حسرت می نشینم در پس دیوار می گریم

اگر مردم به مستی، گاه گاهی گریه ای دارند

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۱۲

 

منِ غریب که در هجر یار می‌گریم

همی‌نشینم و تنها و زار می‌گریم

ز سوز گریه من جان خلق می‌سوزد

بدین صفت که منِ سوگوار می‌گریم

اگر چو شمع بمیرم به روز غم چه عجب

[...]

جلال عضد
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

گهی که در غم آن گل‌عذار می‌گریم

به صورت ناله چو ابر بهار می‌گریم

ز چرخ می‌گذرد های‌های گریه من

شبی که بی‌مَهِ خود زار زار می‌گریم

چه سود منع من ای هم‌نشین چو می‌دانی

[...]

فضولی