گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

خود را به عز نام تو برکار می کنم

بخت غنوده را ز تو بیدار می کنم

اندر هزیمه طبل بشارت همی زنم

در کاسدی رواجی بازار می کنم

در شهر فاش گشت که زنهاری توام

[...]

مجد همگر
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۱

 

چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم

بر فعل دیگران به چه انکار می‌کنم

بلبل سماع بر گل بستان همی‌کند

من بر گل شقایق رخسار می‌کنم

هر جا که سرو قامتی و موی دلبریست

[...]

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵

 

درمان درد دوری آن یار می‌کنم

وقتی که میل سبزه و گلزار می‌کنم

چون شد شکسته کشتی صبرم در آب عشق

خود را به هرچه هست گرفتار می‌کنم

گر غنچه را ببویم و گیرم گلی به دست

[...]

اوحدی
 

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - لاادری قائله

 

با هر که راز دوستی اظهار میکنم

خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم

درجواب او

هر دم کلاه و کفش ببازار میکنم

دسمال اکثر از سرد ستار می کنم

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - لاادری قائله

 

با هر که راز دوستی اظهار میکنم

خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - لاادری قائله

 

هر دم کلاه و کفش ببازار میکنم

دسمال اکثر از سرد ستار می کنم

دوزم بجبه خرمی پار و پیرهن

امسال از دوتوئی پیرار میکنم

برمیکنم بروی میان بند جانماز

[...]

نظام قاری
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹

 

زین شکوه ها که دم بدم از یار می کنم

مقصود ذکر اوست که تکرار می کنم

دارم زهر که طالب دنیاست نفرتی

سلطانم از گدا صفتان عار می کنم

ناصح مگو که عشق بتان را ثبات نیست

[...]

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۲۲

 

آغاز خط مفارقت از یار می‌کنم

در نوبهار پشت به گلزار می‌کنم

حرفی که از لب تو شنیدم چو طوطیان

روزی هزار مرتبه تکرار می‌کنم

بر دست کار رفته نباشد گرفت و گیر

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵۰

 

شب‌ها حدیث زلف تو تکرار می‌کنم

تسبیح روز وصل تو بسیار می‌کنم

چون دم زند صباح ز انوار طلعتت

جان را ز عکس روی تو گلزار می‌کنم

از پای تا به سر همه تن دیده می‌شوم

[...]

فیض کاشانی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۱

 

من عاشق بتانم و این کار می‌کنم

بر کار عاشقان ز چه انکار می‌کنم

گر عندلیب راست به گل هفته حدیث

من عمر صرف آن گل‌رخسار می‌کنم

من مرغ وحشی و به کسم هیچ انس نیست

[...]

آشفتهٔ شیرازی