گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۹۰

 

عافیت زان غمزه خونخوار می‌خواهد دلم

آب رحم از تیغ بی‌زنهار می‌خواهد دلم

راه حرفی پیش لعل یار می‌خواهد دلم

خلوتی در پرده اسرار می‌خواهد دلم

قصه سودای من دور و دراز افتاده است

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۸

 

طاقتم طاقست یاران! یار می خواهد دلم

یار می خواهد دلم، بسیار می خواهد دلم

ساقیا گرد سرت پیمانه را سرشار کن

بیدماغم مستی سرشار می خواهد دلم

جام عیش اهل ظاهر سخت بی کیفیت است

[...]

جویای تبریزی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

بر میان تاری ز زلف یار می‌خواهد دلم

سبحه را افکنده و زنّار می‌خواهد دلم

تا نشانی هست از غم‌خانه زندان دوست

کافرم گر جانب گلزار می‌خواهد دلم

تا نشینی در میان چون نقطه بر گرد سرت

[...]

قصاب کاشانی