گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲۲

 

ترک می و میخانه به یک بار مگوئید

با من سخن از زاهد زنار مگوئید

با عشاق سرمست مگوئید ز توبه

ور زانکه بگوئید دگر بار مگوئید

رازی است میان من و ساقی خرابات

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۹

 

در مجلس ما جز سخن یار مگویید

با حضرت آن یار ز اغیار مگویید

در قلزم توحید همه غرق فنایند

از جوشش آن قلزم زخار مگویید

در دار و مدارید، ندانم که چه دارید؟

[...]

قاسم انوار
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۴۶

 

احوال دل خسته به اغیار مگویید

حال سرشوریده به دستار مگویید

در خلوت دل رشته جان موی دماغ است

اینجا سخن از سبحه و زنار مگویید

در سنگ پر و بال نهد حشر مکافات

[...]

صائب تبریزی