عطار » مختارنامه » باب سی و پنجم: در صفت روی و زلف معشوق » شمارهٔ ۷۲
زلف تودگر ز دست نگذارم من
تا بو که دل از شست برون آرم من
گویم که دلِ مرا چراندهی باز
گوئی که برو دلِ تو کی دارم من
عراقی » عشاقنامه » خاتمةالکتاب » بخش ۱ - سر آغاز
خود ندانم که در چه کارم من؟
با وی از خود خبر ندارم من
حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۱۱ - پیغام چهارم شب به خورشید
سرّ مردانِ رازدارم من
سَر مردان جانسپارم من
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵
به جان دور از تو ای شمع از غم شبهای تارم من
مرا شب گشت از غم چند شب را زنده دارم من
مقیم گوشهٔ تنهاییم، کارم فغان کردن
چه حالست این که دارم؟ در کجایم؟ در چه کارم من؟
ترا منع از رخ او کردهام ای مردمِ دیده
[...]
سام میرزا صفوی » تذکرهٔ تحفهٔ سامی » صحیفهٔ دوم در ذکر سادات و علما » صحیفهٔ دوم - در ذکر علماء » ۱۴۵- مولانا قاضی شمس الدین محمد معلم
جوانی رفت در راه تو، پیر روزگارم من
گرفتار بلا و درد و داغ بیشمارم من
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰
موجود، کسی به جز تو نشمارم من!
زارم توام، از غیر تو بیزارم من!
بی چیز، کسی است کاو ندارد چو تویی
دارم همه چیز، چون ترا دارم من!!
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۸
مدد ای عشق که از عقل در آزارم من
رحمتی کن برهانم که گرفتارم من
خیز اقبال کن ای ساقی مستان با جام
که زهشیاری از این دور در ادبارم من
منکه با کفر سر زلف تو بستم پیمان
[...]