گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲۹

 

کوته اندیشی که گل در خوابگاه یار ریخت

یوسف گل پیرهن را در گریبان خار ریخت

هر که رنگ آرزو در سینه افگار ریخت

یوسف گل پیرهن را در گریبان خار ریخت

کرد خط سبز را زلف سیاهش جانشین

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۳

 

سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت

دردی که ماند بر جگر لاله زار ریخت

بی وقت هر که همچو صدف لب نکرد باز

ابر بهارش آب گهر در کنار ریخت

عاشق به شوربختی من نیست در جهان

[...]

صائب تبریزی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی فاطمة الزهراء سلام الله علیها » شمارهٔ ۴ - فی رثاء الصدیقة الطاهرة سلام الله علیها

 

گوهری سنگین بها از ابر گوهر بار ریخت

کز غم جانسوز او خون از در و دیوار ریخت

تا ز گلزار حقایق نو گلی بر باد رفت

یک چمن گل صرصر بیداد ز آن گلزار ریخت

شاخۀ طوبی مثالی را ز آسیب خسان

[...]

غروی اصفهانی