×
فلکی شروانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵
بودند بتان به پیش من خوار
واکنون خود را چه خوار بینم
آن کس که مرا شکار بودست
خود را به کفش شکار بینم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹۱
نهانی چند سوی یار بینم
نهان دارم غم و آزار بینم
ز صد جانب نظر دزدم که یک ره
به دزدی سوی آن عیار بینم
گهی تنهاش خواهم یافت، یارب
[...]
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۲۶ - دیدن زلیخا عزیز مصر را از شکاف خیمه و فریاد برداشتن که این نه آن کس است که من در خواب دیده ام و سالها محنت محبتش کشیده ام
علاجی کن که یک دیدار بینم
کزین پس صبر را دشوار بینم
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۵
چه شود گرت زمانی من دلفکار بینم
دل بیقرار یکدم زتو برقرار بینم
نه مروت است و غیرت که تو سر و ناز پرور
بکنار غیر باشی منت از کنار بینم
هوسی جز این ندارم که بچشم زنده بر سر
[...]
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷
خداوند آگهی کایم به خدمت
از آن آیم که آن دیدار بینم
نه زان آیم که هم چون حلقه ی در
نشینم بر در و دیوار بینم
درین مجلس که صاحب مجلش را
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۴ - در شهادت ولی داور علی اکبر علیه السلام
ترا تاکی غریب وزار بینم
بچشمت روز روشن تار بینم