×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۷۸
از سردی جهان لب گفتار بسته ام
چون بلبل خزان زده منقار بسته ام
چوب قفس ز گریه صیاد کرد گل
من دل بر آشیانه پر خار بسته ام
بر سینه سنگ سرمه زند اصفهان و من
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۲
طرفی که من ز پهلوی دلدار بسته ام
خونابه خورده ام، لب اظهار بسته ام
از بس مرا به مشرب پروانه الفت است
آتش به جای لاله به دستار بسته ام
شاید شبی شمیم گلی ره غلط کند
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲
تا دل به مهر آن بت عیار بستهام
از هر دو کون دیده بیکبار بستهام
عشق بتی فتاده چنان در سرم که دست
از کیش خود کشیده و زنار بستهام
روزم سیاه و حال پریشان بود مدام
[...]