×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰۹
چو یکی ساغر مردی ز خم یار برآرم
دو جهان را و نهان را همه از کار برآرم
ز پس کوه برآیم علم عشق نمایم
ز دل خاره و مرمر دم اقرار برآرم
ز تک چاه کسی را تو به صد سال برآری
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۷
چون طوطی اگر نام به گفتار بر آرم
کام دل از آن لعل شکربار برآرم
کارم به چمن وعدهٔ دیدار تو باشد
باشد مگر از پای گل این خار، برآرم
پرگالهٔ دل باشدش آویزهٔٔ دامان
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
گر زآن که فغانی ز دل زار برآرم
کام دل زار از تو دلآزار برآرم
از آبلهٔ پا به ره وادی عشقت
هر گام چه گلها که ز هر خار برآرم
خواهم که دل از روزن روی تو ببیند
[...]