گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

شور چمن ز نغمه آزادی من است

روی شکفته سحر از شادی من است

میخانه ام، به بوی بهارم گشاده اند

هرجا خرابی است ز آبادی من است

بیهوشی ام به جلوه گه گلستان برد

[...]

نظیری نیشابوری
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

اندوه هجر پیشه و شادی من است

جویای آفتابم و شب هادی من است

زود آ ، که توتیا شود، این بیستون هجر

زین سان که زیر تیشه ی فرهادی من است

تا خوانده ام که هیچ گره بی گشاد نیست

[...]

عرفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

رفتن زخود به دشت جنون هادی من است

طومار آه محضر آزادی من است

از جوش درد منبع غم های عالمم

هر دل که در فغان شده فریادی من است

طرح مرا زمانه ز رنگ پریده ریخت

[...]

جویای تبریزی