گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱

 

به گلگشت بهار این خاطر ناشاد نگشاید

ز گل بی روی تو جز ناله و فریاد نگشاید

گره شد در دلم زلفت چه گردم گرد بستانها

چو دانم کین گره از طره شمشاد نگشاید

اگر مقصود نی آزادی از سرو قدت باشد

[...]

جامی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

ازین لیلی و شانم خاطر ناشاد نگشاید

به جز شیرین کسی بند از دل فرهاد نگشاید

چمن از دل گشایانست اما بر دل بلبل

که دارد قید گل از سنبل و شمشاد نگشاید

رگ باریک جانم خود به مژگان سیه بگشا

[...]

محتشم کاشانی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

لب عاشق به حرف شکوه بیداد نگشاید

زبان بیدلان چون غنچه از هر باد نگشاید

چنین کز شش جهت راه امیدم بسته شد ترسم

که بر من آسمان هم ناوک بیداد نگشاید

دل آسوده را محبت کی به جوش آرد

[...]

قدسی مشهدی