گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۳

 

دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید

شربت خاصی از آن دارالشفا دارد امید

هر کسی دارد از آن حضرت تمنای عطا

مفلس عشق تو تشریف بلا دارد امید

جان و دل تا ذوق آن جور و ستم دریافتند

[...]

کمال خجندی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱

 

دل ز داروخانه دردت دوا دارد امید

چشم جان از خاک پایت توتیا دارد امید

زاهدان از دولت درد نو غافل مانده اند

این سعادت را ز عشقت جان ما دارد امید

روز و شب درد و جفاهای تو میخواهد دلم

[...]

قاسم انوار
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۱

 

بوسه از کنج دهان دلربا دارد امید

این دل گستاخ را بنگر چها دارد امید

خاک در چشمی که در دوران آن خط غبار

روشنی از سرمه و از توتیا دارد امید

در شمار خودفروشان است در بازار حشر

[...]

صائب تبریزی