گنجور

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

امروز بتم تیغ جفا آخته دارد

خون دلم از دیده برون تاخته دارد

او را دلم آرامگه است و عجب این است

کارامگه خویش برانداخته دارد

صد مشعله از عشق برافروخته دارم

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

با من بت من تیغ جفا آخته دارد

صبر از دل من جمله برون تاخته دارد

او را دلم آرامگه‌ست و عجبست این

کارامگه خویش برانداخته دارد

صد مشعله از عشق برافروخته دارم

[...]

سنایی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۰

 

سامان پریشان دلی اندوخته دارم

زان طرّه که بر دوش و بر انداخته دارد

دوزخ به دل، از ناله برافروخته دارم

زان شعلهٔ قامت، که برافراخته دارد

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۱

 

آتشکده ای در جگر سوخته دارم

زان حسن گلوسوز، که بی ساخته دارد

ز نگار خط شوخ تر از جوهر شمشیر

بر آینه عارض پرداخته دارد

حزین لاهیجی