گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۹

 

دارم از غنچه ی لعل تو خطایی که مپرس

لطف و قهری که مگو، ناز و عتابی که مپرس

هر زمان سوخته ی داغ بهشتی صفتیست

دارم از دست دل خویش عذابی که مپرس

بیخود از پرتو خورشید رخش افتادم

[...]

بابافغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۴

 

داشت امروز رخ یار حجابی که مپرس

زد به روی دل مدهوش گلابی که مپرس

اگر از شرم و حیا بوددوچشمش مخمور

از عرق داشت رخش عالم آبی که مپرس

خنده می کرد، ولی داشت ز پر کاری حسن

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۰

 

دل طلب کرد، از آن غمزه، عتابی که مپرس

به اشارت نگهش داد جوابی که مپرس

یک تبسّم، دل مخمور مرا برد ز دست

در قدح لعل لبش داشت شرابی که مپرس

حزین لاهیجی