×
وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۸
رفت آن کهم برِ تو آبی بود
یا سلام مرا جوابی بود
از سر ناز و از سرِ کَشّی
هر نفس با منت عتایی بود
در کف من ز دست ساقی وصل
[...]
عطار » منطقالطیر » حکایت بط » عقیدهٔ دیوانهای درباره دو عالم
هرچ را بنیاد بر آبی بود
گر همه آتش بود خوابی بود
عطار » منطقالطیر » بیان وادی معرفت » حکایت پاسبانی عاشق که هیچ نمیخفت
پاسبان را کار بیخوابی بود
عاشقان را روی بیآبی بود
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴
کوزهٔ دولاب را ماند همی
هرکه زیر چرخ دولابی بود
کز پس اوج و بلندی، حاصلش
سر نگونساری و بیآبی بود
سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۱
رفت آن کم بر تو آبی بود
یا سلام مرا جوابی بود
از سر ناز وز سر خوبی
هر دمی با منت عتابی بود
وعدههای خوشم همی دادی
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۳
آنکو رخش از خلد برین بابی بود
در هر خمی از زلف کژش تابی بود
گفتم که بخواب دیده ام چشم ترا
گفتا برو ای خواجه که آن خوابی بود
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۵
خوش آن شبم که ز روی تو ماهتابی بود
امید صبح وصالم به آفتابی بود
خوش آن زمان که به روی تو برگشادم چشم
خوش آن دمی که به وصلت مرا شتابی بود
جمال روی تو را من نشان نیارم داد
[...]