گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱

 

حریر شعله ی ما را در آب می بافند

کتان ما به شب ماهتاب می بافند

نصیحت دل ما می کنند مردم، بین

که دام از پی مرغ کباب می بافند

برای شعله ی عریان آه ما افلاک

[...]

سلیم تهرانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۱

 

چه بوربا و چه مخمل حجاب می‌بافند

به هر چه دیده گشادیم خواب می‌بافند

قماش ‌کسوت هستی نمی‌توان دریافت

حریر وهم به موج سراب می‌بافند

نفس چه سحر طرازد به عرض راحت ما

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۲

 

قماش رنگ ز بس بی‌حجاب می‌بافند

به روی ‌گل ز دریدن نقاب می‌بافند

مباش منکر اسرار سینه‌ چاکی ما

به‌ کارگاه سحر آفتاب می‌بافند

ز زخم تیغ حوادث توان شدن ایمن

[...]

بیدل دهلوی