گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰۹

 

بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد

شوق سرگشته تر از موج سرابم دارد

می شود کوتهی راه ز تعجیل دراز

دور ازان کعبه مقصود شتابم دارد

من همان نقش سراپرده خوابم، هرچند

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

کی غم دهر خراب می نابم دارد؟

لعل می‌گون تو مایل به شرابم دارد

چاک در سینه فکندم که نهم داغ به دل

فکر معموری این خانه، خرابم دارد

کی برم دست به گیسوی تو چون شانه دلیر

[...]

قدسی مشهدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

خطی از هر سر مو محشر تابم دارد

مژه هوش ربایی رگ خوابم دارد

نرساند صف مژگان مرا خواب به هم

دل بیدار سر رشته خوابم دارد

که به این کوکبه در دشت جنون تاخته است

[...]

اسیر شهرستانی