گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۴

 

خیانتگر خیانت کرد و ما دل در خدا بسته

سر و پای خصومت را به زنجیر وفا بسته

لگام این دل خیره به دست صبر وا داده

طناب این دل وحشی به میخ شکر وابسته

تو ای همراه، ازین منزل مکن تعجیل در رفتن

[...]

اوحدی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸

 

نقش رویش خیال تا بسته

این چنین کس خیال نابسته

جلوه داده جمال معنی را

صورتی در خیال ما بسته

رو نموده ربوده دل از ما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱۱

 

به دست‌ تیغ تو تا خون من حنا بسته

به حیرتم که عجب خویش را بجا بسته

چه سان به روی تو مرغ نظر کند پرواز

که حیرت از مژه‌اش رشته‌ها به پا بسته

به دل ز شوق وصالت صد آرزو دارم

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۳

 

فلک به این همه رنگی که بر هوا بسته

به زیر تیغ تو صیدی است دست و پا بسته

در که می زنی و خانهٔ که می پرسی

گشوده پای جفا و ره وفا بسته

دلم ز روی زمین سرد اگر شود چه عجب

[...]

سعیدا