گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷ - و له ایضاً

 

ای که گر لطف تو فرماندۀ ایّام شود

از جهان قاعدۀ جور و جفا برخیزد

چرخ را گویی بنشین و مرو بنشیند

کوه را گویی برخیز و بیا برخیزد

گر سر کلک تو رویی بخراشد بمثل

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲

 

زن کز بر مرد بی رضا برخیزد

بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد

پیری که ز جای خویش نتواند خاست

الا به عصا کی اش عصا برخیزد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲

 

زن کز بر مرد بی رضا برخیزد

بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲

 

زن کز بر مرد بی رضا برخیزد

بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد

سعدی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۷

 

من که باشم که شوی رنجه به پرسیدن من

این چنین لطف و کرم هم ز شما برخیزد

پادشاهی تو هم عذر تو خواهه ورنه

چه ز دست من درویش گدا برخیزد

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸

 

هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد

عالمی با دل آشفته ز جا برخیزد

که رساند بر کوی نو خاک تن من

مگر این کار هم از دست صبا برخیزد

برنخیزم پس از این از سر کویت هرگز

[...]

کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۹

 

گر به خونریزی آن ترک ختا برخیزد

چه صواب آید و آنگه چه خطا برخیزد

قاصدی نیست که آرد خبر دوست به دوست

مگر این دوستی از دست صبا برخیزد

دیده از نور تجلی بنماید دیدار

[...]

ناصر بخارایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰۲

 

دل اگر از سر اخلاص ز جا برخیزد

خضر چون سبزه ز بوم و بر ما برخیزد

آه اغیار دلیل است به محرومی عشق

از نشان گرد کی از تیر قضا برخیزد؟

فیض بی پرده تمنا کن اگر اهل دلی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰۳

 

چون خط از چهره آن ماه لقا برخیزد

زنگ از آیینه بینایی ما برخیزد

بر دل از رهگذر خط تو چون خط غبار

ننشسته است غباری که ز جا برخیزد

داغ غیرت به دل خضر و مسیحا سوزد

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

افتاده عشق، کی ز جا برخیزد

نقشش مگر از باد فنا برخیزد

بر خاک، همان ز خاک افتاده‌ترست

هرچند ز خاک، نقش پا برخیزد

قدسی مشهدی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

صبح بلبل به نوا برخیزد

گل پی نشو و نما برخیزد

مزه دارد به سحر سیر چمن

پیشتر زانکه صبا برخیزد

ناله از عشق خوش آید اما

[...]

فیاض لاهیجی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۷۰

 

سردار اگر از سر صفا برخیزد

چار اسبه به هنجار وغا برخیزد

ده مرده زند پنجه بدین خیک دو پای

مشکل که ز یک دست صدا برخیزد

یغمای جندقی