مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۷
در عشق تو جانم انده ناب خورد
وز دیده من فراق تو خواب خورد
چون ز آتش هجر تو دلم تاب خورد
غمهات چنان خورد که یک آب خورد
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۹
پیری که ز خستگی تنش تاب خورد
سودش ندهد اگر چه جلاب خورد
برگی که بموسم خزان زرد شود
ریز دز درخت اگر چه صد آب خورد
ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸
آن چشم که خون خلق در خواب خورد
کی سیر ز خون دل احباب خورد
خون خوردن چشم های خواب آلودش
آبی باشد که تشنه در خواب خورد
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۹
از خموشی دل روشن گهران آب خورد
کوزه سر بسته چو گردید می ناب خورد
گرد غربت ز رخش بحر کند پاک آخر
هر که در راه طلب گرد چو سیلاب خورد
می فزاید گرهی بر گره مشکل دل
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷۰
چند دل خون خود از دوری احباب خورد؟
کف خاکی چه قدر سیلی سیلاب خورد؟
ترک آداب بود حاصل هنگامه می
می حرام است بر آن کس که به آداب خورد
شود از زخم نمایان جگرش جوهردار
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲
نگه مست تو خون دل احباب خورد
تیغ بیداد تو از فرق اجل آب خورد
از جهان گم شده مهر پدر و فرزندی
ور نه دستم ز چه داری سر سهراب خورد
قطره می سر منصور برآورد به دار
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۲
تا کی توان ز عمر، فریب سراب خورد؟
باید نهاد لب به لب تیغ و آب خورد
پیمانهٔ نگاه تو از ما اثر نهشت
این طرفه مجلسی ست که ما را شراب خورد
کوته تر است از نگه نارسای ما
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷
در بزم تو هر کس که می ناب خورد
دور از تو به جای باده خوناب خورد
یارب نرسد زسنگش آسیب شکست
جامی که ازو تشنه لبی آب خورد
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - کارآگاه
از غم کشک و کره، خوناب خورد
در عوض شیر، بسی آب خورد