گنجور

 
 
 
مسعود سعد سلمان

در عشق تو جانم انده ناب خورد

وز دیده من فراق تو خواب خورد

چون ز آتش هجر تو دلم تاب خورد

غمهات چنان خورد که یک آب خورد

ابوالحسن فراهانی

آن چشم که خون خلق در خواب خورد

کی سیر ز خون دل احباب خورد

خون خوردن چشم های خواب آلودش

آبی باشد که تشنه در خواب خورد

طبیب اصفهانی

در بزم تو هر کس که می ناب خورد

دور از تو به جای باده خوناب خورد

یارب نرسد زسنگش آسیب شکست

جامی که ازو تشنه لبی آب خورد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه