رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
گه از رویِ تو مجموعم گه از زلفت پریشانم
ازین در ظلمتِ کفرم، وزان در نورِ ایمانم
تو یقینی و جهان جمله گمان من به یقین
مدتی شد که یقین را به گمان میبینم
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
بسیار ز احوال و مقامات ملافید
با ما که ز احوال و مقامات گذشتیم
با ما سخن از کشف و کرامات مگویید
چون ما زسرِ کشف و کرامات گذشتیم
دیدیم که اینها همگی خواب و خیال است
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
منم چون محو در ذاتش صفاتش را کجا یابم
صفاتش را کسی یابد که نبودمحو در ذاتش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
مرا از روی هر دلبر تجلی میکند رویش
نه از یک سوی میبینم که میبینم زهرسویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
آئینهای بساخت ز مجموعِ کاینات
در وی بدید عکس جمال و جلالِ خویش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ
ز روی ذات برافکن نقاب اسما را
نهان به اسم مکن چهرهٔ مسما را
اگرچه سایهٔ عنقای مغربست جهان
ولیک سایه حجاب آمده است عنقا را
گدا سلطان شود گر زانکه سلطان
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۴ - مجذوب تبریزی
خانقاهی که به خرجش نکند دخل وفا
صرفهٔ وقت در آن است که میخانه شود
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۵ - محمد مازندرانی قُدِّسَ سِرُّهُ
ز من بگذشت چون باد بهاری
مرا بگذاشت چون ابر بهاری
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۵ - محمد مازندرانی قُدِّسَ سِرُّهُ
دانی از چیستم چنین مفلس
خود فروشی ز من نمیآید
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۵ - محمد مازندرانی قُدِّسَ سِرُّهُ
کفن بسی به از آن پیرهن که برتن مرد
نه از ترشّح خوناب دیده تر باشد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۵ - محمد مازندرانی قُدِّسَ سِرُّهُ
آنکه این گریهٔ من در غم اوست
گریه را آب روان پندارد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۵ - محمد مازندرانی قُدِّسَ سِرُّهُ
نمیبینیم در اقبال خود پرواز بستانی
هم آخر بال مرغ مادراین ویرانه میریزد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۵ - محمد مازندرانی قُدِّسَ سِرُّهُ
از کوچهٔ عشق ره به در نیست
این وادی حیرتست و حرمان
در سینه نهان هزار دوزخ
در دیده عیان هزار عمان
روزی که چو ما شوی بدانی
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۵ - محمد مازندرانی قُدِّسَ سِرُّهُ
شور در سر چگونه و رزم عقل
خار در پا چسان روم رهوار
بحر بی بن بشورد از تشویش
کوه سنگین بنالد از آزار
حیرتم دوخت دیده باز صفت
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۵ - محمد مازندرانی قُدِّسَ سِرُّهُ
مرا عقل نخستین این چنین گفت
که این عالم ز بهر حق بخار است
فلک دیوانهای بیهوده گرد است
جهان شوریدهای آشفته کار است
تو در دوزخ دری و می ندانی
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۶ - مراد قزوینی
عمری به در صومعهٔ شیخ نشستیم
جز غیبت رندان نشنیدیم کرامت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۷ - محمد دهلوی عَلَیهِ الرحّمةُ
از چشمهٔ لاهوتیم هر سو روان بحری ببین
وز قطرهٔ ناسوتیم در هر طرف نهری ببین
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۸ - مؤذّن خراسانی
عارف اسرار یار میشود آن شیرمرد
کز سخن نیک و بد گشت به عالم خموش
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۸ - مؤذّن خراسانی
هر یک از شیوهٔ جانانه به نوعی مستند
مطرب عشق گواه است که پیمانه یکی است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۸ - مؤذّن خراسانی
موسی صفتی کز خود مردانه برون آید
از جیب عیان بیند سرِّ ید بیضا را