رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۱ - فغانی شیرازی
آنکه این نامهٔ سربسته نوشته است نخست
گرهی سخت به سررشتهٔ مضمون زده است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
طریق عاشقی وانگه سلامت
مَعاذَ اللّه ز فکرِ باطلِ من
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
گر شیر نهای مگذر ازین بیشهٔ شیران
آغشته به خونند در این بیشه دلیران
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
مقرر است و معین به حجت و برهان
که غیر دوست کسی نیست درمکین و مکان
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر بدوام
ناتمامان جهان را بکند کارتمام
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
نه من توام نه تو من هرچه هست جمله تویی
که میل جان موحد به اتحاد نباشد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
در ملک عاشقی که دو عالم طفیل اوست
آن کس قدم نهاد که اول ز سرگذشت
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
هر چند قدسِ ذات ز اشیاء منزه است
در هیچ ذرّه نیست که او را ظهور نیست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
مرید جملهٔ ذرّات کاینات شود
دلی که جلوهٔ خورشید را طلبکار است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
نمیتوان خبری داد از حقیقت دوست
ولی ز روی حقیقت حقیقتِ همه اوست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
ز بحر عشق تو هر قطرهای چو دریایی است
به کوی وصل تو هر پشهای چو عنقایی است
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
گر بدانی که چه شاهی و چه مکنت داری
ملکت هر دو جهان را به جوی نستانی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
از مسجد و میخانه در کعبه و بتخانه
مقصود خدا عشقست باقی همه افسانه
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۲ - قاسم تبریزی نَوَّرَ اللّهُ رُوْحَهُ
خورشیدِ آسمانِ ظهورم عجب مدار
ذرات کاینات اگر گشته مظهرم
ارواح قدس چیست نمودار معنیم
اشباح انس چیست نمودارِ پیکرم
بحر محیط رشحهای از فیض فایضم
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۳ - قطب اوشی کاکی عَلَیهِ الرّحمةُ
من به چندین آشنایی میخورم خونِ جگر
آشنا را حال چون این وای بر بیگانهای
قطبِ مسکین گر گناهی میکند عیبش مکن
دور نبود گر گناهی میکند دیوانهای
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۴ - قتّالی خوارزمی عَلَیهِ الرّحمةُ
تا بر سر کبر و کینه هستی پستی
تا پیرو نفسِ بت پرستی مستی
از فکر جهان و قید و اندیشهٔ او
چون شیشهٔ آرزو شکستی رستی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۵ - قادری هندوستانی
جهان چیست ماتم سرایی در او
نشسته دو سه ماتمی رو برو
جگر پارهای چند بر خوانِ او
جگرخوارهای چند مهمانِ او
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۵ - قادری هندوستانی
با دوست رسیدیم چو از خویش گذشتیم
از خویش گذشتن چه مبارک سفری بود
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۵ - قادری هندوستانی
هر خم و پیچی که شد، از تارِ زلف یار شد
دام شد، زنجیر شد، تسبیح شد، زنار شد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۶ - قیری بغدادی
عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت
وز برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
خون در رگ و ریشهٔ دلم سوخت چنان
کز دیده به جای اشک خاکستر ریخت
عشق آمدو آتشی به جانم افروخت
[...]