یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۱ - از قول علی اکبر خان دامغانی به دختر شاهزاده نامزدش نگاشته
گشت مرا دل به نامه ای ز تو خشنود
از غم من کاست تا به درد که افزود
نامه نه بر جی پر از دراری رخشان
نامه نه درجی پر لآلی منقود
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۱ - از قول علی اکبر خان دامغانی به دختر شاهزاده نامزدش نگاشته
ما در خلوت به روی غیر ببستیم
از همه باز آمدیم و با تو نشستیم
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۲ - به نواب فتح الله میرزا نگاشته
من ودل گرفدا شویم چه باک
غرض اندر میان سلامت تست
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
سعدیا گفتار شیرین پیش آن کام و دهان
در به دریا می فرستی زر به معدن می بری
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
فرد: طوطیان دیدم و خوشتر ز حدیثت نشنیدم
شکر است آن نه دهان و لب و دندان که تو داری
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
مائیم و تهیه خموشی
و آفاق همه به گفتگویت
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
دل فدای تو چون توئی دلبر
جان نثار تو چون توئی جانان
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
باغ را بسیار ره دور است و گلچین سست پای
سیب را بسیار رو سرخ است و کودک بوالهوس
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
معجز است این نامه یا سحر حلال
هاتف آورد این سخن یا جبرئیل
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
یا من ناصبور را پیش خود از وفا طلب
یا تو که پاک دامنی صبر من از خدا طلب
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۴ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
این مزد قاصدی است که آید ز کوی تو
کو را دوباره باز فرستم به سوی تو
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۴ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
از کرمت دور نیست گر بپذیری
عذر گناهی که عذر خواه ندارد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۵ - از قول مادر جلال الدین میرزا به فخرالدوله نگاشته
ترسم این شام جدائی که سیه بادش روز
برسد عمر به پایان و به پایان نرسد
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۵ - از قول مادر جلال الدین میرزا به فخرالدوله نگاشته
گمان رفتن جان شد مرا یقین که تو رفتی
نعوذ بالله اگر جان رود چنین که تو رفتی
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۵ - از قول مادر جلال الدین میرزا به فخرالدوله نگاشته
آه آتش زای من با باد استغنای او
چون چراغ بیوه زن در رهگذار صرصر است
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۵ - از قول مادر جلال الدین میرزا به فخرالدوله نگاشته
چو یوسف را نبیند غیر یوسف را چرا بیند
چه منت ها که بر یعقوب دارد دیده تارش
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۵ - از قول مادر جلال الدین میرزا به فخرالدوله نگاشته
تو بر سمندی وبیچارگان اسیر کمند
کنار خانه ای زین بهره مند و ما مهجور
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صد منی
یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۶ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته
از تاب آتش دل وز موج دیده تر
پیوسته ام در آتش نیمی در آب نیمی
بینم مگر جمالت یا صورت خیالت
چشمی مراست بیدار نیمی به خواب نیمی
دارم جدا ز رویت، روئی ز دست خویت
[...]