صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۴
خم چو گردد قد افراخته میباید رفت
پل برین آب چو شد ساخته میباید رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۵
ساقی، ترا که دست و دلی هست می بنوش
کز بوی باده دست و دل من ز کار رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۶
خوش وقت رهروی که درین باغ چون نسیم
بی اختیار آمد و بی اختیار رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۷
جان به این غمکده آمد که سبک برگردد
از گرانخوابی منزل سفر از یادش رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۸
آه کز کودک مزاجیهای ابنای زمان
ابجد ایام طفلی را ز سر باید گرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۸۹
شیشه با سنگ و قدح با محتسب یکرنگ شد
کی ندانم صحبت ما و تو خواهد در گرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۰
دامن پاکان ندارد تاب دست انداز عشق
بوی پیراهن ز مصر آخر ره کنعان گرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۱
دلم زگریهٔ مستانه هم صفا نگرفت
فغان که آب شد آیینه و جلا نگرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۲
چون صبح اگر عزیمت صادق مدد کند
آفاق را به یک دو نفس میتوان گرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۳
از ما به گفتگو دل و جان میتوان گرفت
این ملک را به تیغ زبان میتوان گرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۴
از شیر مادرست به من می حلال تر
زین لقمهٔ غمی که مرا در گلو گرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۵
محضر قتلش به مهر بال و پر آماده شد
هر که چون طاوس دنبال خودآرایی گرفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۶
روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار
روزنی زین خانه تاریک پیدا کرد و رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۷
هر که آمد در غم آبادجهان، چون گردباد
روزگاری خاک خورد، آخر به هم پیچید و رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۸
وقت آن کس خوش که چون برق از گریبان وجود
سر برون آورد و بر وضع جهان خندید و رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۵۹۹
نتوان به دستگیری اخوان ز راه رفت
یوسف به ریسمان برادر به چاه رفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۰۰
تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت
غماز رنگ هم به زبان شکسته گفت
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۰۱
سر به گریبان خواب، از چه فرو بردهای ؟
بر قد روشندلان، جامه بریده است صبح
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۰۲
حاجت شمع و چراغ، نیست شب عمر را
تا تو نفس میکشی، تیغ کشیده است صبح
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۶۰۳
شمعی بس است ظلمت آیینه خانه را
رنگین شود ز یک گل خورشید، باغ صبح