گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

ناصح از پند تو عشقم به دل افروخته شد

آتش است این نه چراغ است که از باد بمیرد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

کم گوی ولی قصه ی درمان که به این درد

حیف است که آلوده ی درمان شده باشی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

هر که جنباند کلید شرع را بر وفق طبع

طبع نگشاید برویش جز در ادبار را

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

مهر فلک کنیزک خورشید نام اوست

کاندر پس سه پرده نشسته است از حجاب

وز شرم کس نکرده نگه بر رخش درشت

از بس که دارد از نظر مردم اجتناب

در خواب نیز تا نتواند نظر کند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

چون نصیب ما نشد وصل حبیب

ما و درد بی نصیبی یا نصیب

روی خود بنمایت گفتی زدور

کاش بودی این سعادت عنقریب

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

غم عشاق تو آخر نشود

انزل الله علیکم برکات

میکشی هر طرف از حلقه زلف

بس کن ای باد صبا این حرکات

جامی از درد تو جان داد و نگفت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

عشقبازان که تماشای نگار اندیشند

ننگشان باد اگر زانکه زعار اندیشند

کسوت مردم عیار بر آن قوم حرام

که در اندیشه ی گنج اند و زمار اندیشند

آذری از گل این باغ به بوئی نرسند

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود

خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد

تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن

روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد

من چه گویم که ترا نازکی طبع لطیف

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

در ره عشق نشد کس بیقین محرم راز

هر کسی برحسب فهم گمانی دارد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

شد خاک قدم طوبی، آن سروسهی قدرا

ما اعظمه شأنا، ماارفعه قدرا

ای پیکر روحانی از زلف بنه دامی

در قید تعلق کش، ارواج مجرد را

من زنده و تو خیزی، خون دگران ریزی

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

اندر آن معرض که خود را زنده سوزند اهل درد

ای بسا مرد خدا کو کمتر از هندو زنی است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

عارفی کو که کند فهم زبان سوسن

تا بپرسد که چرا رفت و چرا باز آمد

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است

شمشاد سایه پرور من از که کمتر است؟

از آستان پیر مغان سر چرا کشم

دولت در این سرای و گشایش در این در است

در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

مفروش عطر عقل به هندوی زلف یار

کانجا هزار نافه ی مشکین به نیم جو

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای

که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

در سرای مغان رفته بود و آب زده

نشسته پیرو صلائی به شیخ و شاب زده

سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر

ولی ز ترک کله ضمه برسحاب زده

گرفته ساغر عشرت فرشته ی رحمت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

گذشت عمر تو در فکر نحو و صرف و معانی

بهایی از تو بدین نحو صرف عمر بدیع است

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

یکی است ترکی و تازی در این معامله حافظ

حدیث عشق بیان کن به هر زبان که تو دانی

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت دوم

 

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

شب رحلت هم از بستر روم تا قصر حورالعین

اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم

شیخ بهایی
 
 
۱
۳۶۷
۳۶۸
۳۶۹
۳۷۰
۳۷۱
۷۷۰